♥♥.♥♥♥.♥♥♥
یاد من باشد فردا دم صبح جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا ،آب ،زمین
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت
خانه ی دل بتکانم از غم
و به دستمالی از جنس گذشت
بزدایم دگر تار کدورت از دل
مشتی را باز کنم تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق سلامی بدهم
و به سر انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش نگردد فردا
زندگی شیرین است زندگی باید کرد
گر چه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم
شاید به سلامت ز سفر برگردد
بگذار امید بکارم در دل ، لحظه ها را دریابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
دلم میخواست های من زیادند..بلندند... طولانیند...اما مهمترین دلم میخواست ها اینست که .انسان باشم. انسان بمانم .انسان محشور شوم...چقدر وقت کم است . تا وقت دارم باید مهرورزی کنم به همین چند نفر که ازتمام مردم دنیا بامن نفس میکشند.باید مهر بورزم به همین جغرافیایی که سهم من است از جهان.وقت کم است بایدخوب باشم .
مهربان باشم. و دوست بدارم همه زیباییها را ......میگویند انسانهای خوب به بهشت میروند اما من میگویم انسانهای خوب هرکجا باشند انجا بهشت است
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
حسین پناهی